سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسى از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه مى‏برم چه هیچ کس نیست جز که در فتنه‏اى است ، لیکن آن که پناه خواهد از فتنه‏هاى گمراه کننده پناهد که خداى سبحان فرماید : « بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است » ، و معنى آن این است که خدا آنان را به مالها و فرزندان مى‏آزماید تا ناخشنود از روزى وى ، و خشنود از آنرا آشکار نماید ، و هر چند خدا داناتر از آنهاست بدانها ، لیکن براى آنکه کارهایى که مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پدید آید ، چه بعضى پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند مى‏شمارند ، و بعضى افزایش مال را پسندند و از کاهش آن ناخرسندند . [ و این از تفسیرهاى شگفت است که از او شنیده شده . ] [نهج البلاغه]

چرا مرگ بر آمریکا؟

بالاخره ما که نمی‏توانیم قدرت جهانی امریکا را نادیده بگیریم؛ تحریم‏ها و محدودیت‏های اقتصادی که تعارف نیست!
کسى که خیال کند اگر ما با امریکا مذاکره کردیم، محاصره‌ى اقتصادى و قانون «داماتو» و... از بین خواهد رفت، اشتباه کرده است. اوّلاً هر کدام از رفتارهاى امریکا با ایران، بعد از مدّتى محکوم به شکست شده است. مگر بار اوّلى است که اینها این‌طور با ما رفتار مى‌کنند؟ مگر بار اوّلى است که تهدید مى‌کنند؟ مگر بار اوّلى است که محاصره‌ى اقتصادى مى‌کنند؟ مگر بار اوّلى است که اینها راه مى‌افتند و به این کشور و آن کشور مى‌گویند که شما با ایران فلان معامله را نکنید، یا فلان قرارداد را نبندید؟ بار اوّل که نیست؛ همیشه این‌طور کرده‌اند. ما در این هجده، نوزده سال، همه‌ى پیشرفت‏هایى که به دست آورده‌ایم؛ همه‌ى کارهاى برجسته‌اى که دولت‏هاى ما در این چند سال کرده‌اند، در همان حالى بوده که امریکا نمى‌خواسته است. مگر به خواست امریکاست؟!
شاید اصل عدم مذاکره، در شرایطی قابل نقض باشد؛ مثل ماجرای «صلح حدیبیه»!
این قضیه را، هم «غزوه‌ى حدیبیه» گفته‌اند، هم «صلح حدیبیه». اگرچه جنگى واقع نشد، اما حرکتى که اتفاق افتاد، از یک جنگ بزرگ داراى آثار بیشترى بود؛ برکات آن و کیفیت رویارویى، یک برکت و کیفیت استثنایى بود. در این حادثه، کفار قریش با تجهیزات، با سلاح، با مردان جنگى و با پیش‌بینیهاى لازم، به سراغ مسلمانانى آمدند که با خودشان سلاح بر نداشته بودند و فقط به قصد مشرف شدن به عمره و زیارت خانه‌ى خدا به راه افتاده بودند. نتیجه به جنگ نینجامید و برکات زیادى بر این رویارویى صلح‌آمیز مترتب شد. خداى متعال به مسلمانان این‌طور مى‌فرماید که اگر سروکار شما با کفار و مشرکان، به جنگ و شمشیر هم کشیده مى‌شد، شما آنها را مغلوب مى‌کردید. این سنت الهى است؛ این قانون لایتخلف پروردگار در عالم آفرینش است؛ « وَ لَوْ قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً * سُنَّةَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً ».
بعد از آن‌که رسول اکرم و مسلمانان به قصد مکه به حدیبیه رفتند و در حدیبیه متوقف شدند، دشمن مى‌خواست جنگ را بر آنها تحمیل کند، اما تدبیر الهى نبى‌اکرم نگذاشت و بدون جنگ برگشتند و پیامبر به قراردادى با مشرکین رسید که این قرارداد آن قدر مهم بود که بنابر روایاتى، سوره‌ى «انا فتحنا» درباره‌ى همین قرارداد حدیبیه نازل شده و از آن به فتح تعبیر شده است: «انَّا فَتَحنَا لَکَ فَتحاً مُبینًا»  - یعنى همین صلح حدیبیه - آن حضرت در خلال آیات قرآن، اوضاع را براى مسلمانان روشن مى‌کند و جبهه‌ها را مشخص مى‌نماید.
در خصوص ماجرای حدیبیه، آیات قرآن تصریح دارند که علت دستور الهی به پیامبر مبنی بر عقد قرارداد با مشرکان قریش، حفظ جان مردان و زنان مؤمنی بود که در مکه بودند و مخفیانه به اسلام گرویده بودند.
پس به تصریح قرآن، ماجرای حدیبیه شرایطی استثنایی بود و قاعده‏ای کلی برای شرایط دیگر نیست؛ و حداکثر در شرایط مشابه ـ یعنی شرایطی که در آن جان مؤمنان در خطر باشد، آن‏هم به دستور ولیّ و حاکم جامعة اسلامی ـ قابل استناد است.
یعنی امکان ندارد یک روزی بیاید که مذاکره برای ما مفید باشد؟
بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مرجع تصمیم‏گیری در سیاست خارجی نظام، شخص رهبری معظم انقلاب است؛  لذا در موقعیّت فعلی نیز، تشخیص ضرورت و تعیین شرایطی که در آن باید به مذاکره با دشمن استکباری اقدام کرد، به عهدة رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی) است؛ همان‏طور که خود معظم له در جمع دانشگاهیان یزد به این نکته تصریح فرمودند:
می‏نشینند آقایان ... حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطه‌ى با آمریکا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه‌ى با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطه‌ى با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.
خوب، ممکن است این یک سیاست باشد که رهبر انقلاب در ظاهر با آمریکا ابراز دشمنی کند؛ اما در خفا به دکتر احمدی نژاد مأموریت داده باشند که این موضوع را پیگیری کنند.
من آنچه که در سخنرانیها بیان مى‌کنم، لب نظراتم است. اساسیترین نظراتم همانهایى است که شما در سخنرانیها از من مى‌شنوید. هیچ نظرى درباره‌ى مسائل جارى کشور و مسائل اسلام و مسلمین و مسائل اجتماعى وجود ندارد که من آن را درگوشى به کسى بگویم و نشود آن را در علن گفت. نظرات من، نظراتى شفاف و روشن است که در خطبه‌ى نماز جمعه و در سخنرانى با گروههاى مختلف، شما اینها را مى‌شنوید.
مطالبى که من در جلسات عمومى مى‌گویم و پخش مى‌شود، همان حرفهاى ماست. به مسؤولان هم که مى‌گوییم، همین حرفهاست؛ با مردم هم که صحبت مى‌کنیم، همین حرفهاست.
آن حرفهایى که ما مى‌خواهیم به گوش مردم برسانیم، حرفهاى اصلى ماست. حرفهایى نیست که در یک چهار دیوارى به افراد مى‌زنیم؛ همانهایى است که در بلندگو مى‌گوییم و در همه جاى کشور پخش مى‌شود.
آخر مشکل آمریکا با ما چیست که نمی شود آن را با گفتگو حل کرد؟!
عمده‌ى دشمنى امریکا با ایران اسلامى، به خاطر دو چیز است: یکى تمسّک به اسلام، دیگرى موضع‏گیرى قاطع در مقابل قضیه‌ى فلسطین. این را همه‌ى شما بدانید، همه در دنیا بدانند. علت این‌که امریکا در مقابل ایران اسلامى، این‌طور گستاخ، جرى، خشمگین و عنود قرار مى‌گیرد، این دو مسأله است: اسلام و موضع در مقابل قضیه‌ى فلسطین؛ موضع صریح و قاطع، که از روز اول انقلاب تا امروز تغییر نکرده است و روزبه‌روز روشن‏تر و واضح‏تر هم شده است. تمام فشارها بر ایران اسلامى، براى این دو چیز است: دست برداشتن از اسلام و انصراف از حاکمیّت احکام مقدس اسلامى و تغییر موضع در مقابل قضیه‏ى فلسطین. تا این مواضع ما هست، امریکا دلش با ما صاف نخواهد شد. این لحن‏هاى على‌الظاهر ملایمى هم که این اواخر مشاهده مى‌شود، یک مقدار کار سیاسى معمولى منافقانه است؛ مقدارى هم بر اثر تحلیل غلط اوضاع داخلى ایران است. نمى‏فهمند در ایران چه مى‌گذرد؛ تحلیل‏هاى غلطى مى‌کنند، برداشت‏هاى غلطى مى‌کنند، تقسیم‏هاى غلطى مى‌کنند.
اینها می‏دانند حاکمیّت اسلام دو خصوصیت قطعی دارد: اول اینکه ممکن است - این  نکته‏ی مهمی است – اگر ممکن نبود، این قدر با آن دشمنی نمی‏کردند؛ می‏گفتند خودش تمام می‏شود ؛ اما می‏دانند این همان شجره طیبه ای است که «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتی‏ أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها».  خصوصیت دوم این است که اگر این حاکمیّت تحقق پیدا کند، قطعاً اهداف استکباری آنها برآورده نخواهد شد . همه‏ی حکومت‏های انقلابی دیگر این خصوصیت دوم را ندارند؛ این مخصوص اسلام است . البته آن را به جزمی‏گری و عدم انعطاف متّهم می‏کنند؛ اما این حقیقت قضیه است . در حالی که اسلام تساهل، انعطاف،کمک به دشمن، ارتباط  با دوست و مراعات مصلحت دارد، اما این را هم حتماً دارد. انگیزه‏ی استکباری، نمی‏خواهد این جا دولتی باشد که با دولتی دیگر از لحاظ سیاسی گاهی انعطاف کند، گاهی این چیزی بدهد، گاهی آن چیزی بدهد. این چیزی است که اسلام و حکومت اسلامی به هیچ قیمتی آن را نمی پذیرد و تحمّل نمی‏کند. لذا با آن مبارزه می‏کند.
مسئله‏ى ما با آمریکا این نیست که حالا بر سر دو تا موضوع جهانى یا بین‏المللى یا منطقه‏اى با هم اختلاف نظر داریم، برویم بنشینیم با مذاکره حل کنیم. مسئله مثل مسئله‏ى مرگ و زندگى است؛ مسئله‏ى هست و نیست است. این نکته‏ى دوم، که این را شما جوان‏ها بدانید؛ ما اهل ستیزه‏گرى نیستیم؛ اما اهل حفظ هویت خود، استقلال خود، عزت خود هستیم. هر کسى که عزت ملت ایران را بخواهد پایمال کند، ملت ایران را تحقیر کند، بخواهد دست سلطه را بر این ملت دراز کند، ملت ایران با غیرت خود، با ایمان خود این دست را قطع می‏کند.  اگر انقلاب اسلامى - به فرض محال - متعرض امریکا هم نمى‌شد، آن‌قدر فشار و حیله و خدعه از طرف استکبار و امریکا، علیه این انقلاب و نظام انجام مى‌گرفت، تا یا منحرفش کنند و یا به‏کلى نابودش نمایند. این، روش امریکا و استکبار در مقابل انقلاب اسلامى است و انقلاب اسلامى با جوهر و طبیعت و ماهیّت اسلامى خود، چنین خصومت و دشمنى‌یى را از طرف استکبار اقتضا دارد.
مگر عدم مذاکره با آمریکا وحی مُنزَل است که این‏قدر روی آن اصرار دارید؟!
این که گاهى از بعضى زبان‌ها شنیده می‌شود - که درست است - که ما با نظام مسلطِ بر دنیا چالش داریم و مسئله داریم، یک واقعیت است. طبیعت اسلام این است؛ « فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏».  این معناى اسلام است. یعنى ایمان باللَّه به تنهایى کافى نیست؛ کفر به طاغوت، مقدمه‏ى صحّت و صداقت و قبولى ایمان باللَّه است. کفر به طاغوت یعنى چه؟ یعنى همین نظام‌هاى سلطه‏ى موجود در دنیا.
ما با ملاحظه‌ى همه‌ى جوانب، با مطالعه‌ى همه‌ى تجربه‌هاى کشورِ خود و کشورهاى همسایه و با مشورت با صاحب‌نظران عمده و داراى رأى، به این نتیجه مى‌رسیم که نه فقط رابطه با امریکا، بلکه مذاکره با دولت امریکا امروز برخلاف مصالح ملى و منافع ملت است.     
این یک نظرِ متعصّبانه نیست؛ این یک اندیشه و فکر است؛ بررسى شده و با ملاحظه‌ى همه‌ى جوانب است. مذاکره با امریکا - چه در قضایاى کنونى و چه در مسائل دیگر - به معناى باز کردن باب توقّعات و طلبکاری‏هاى امریکاست. کسانى که دم از مذاکره مى‌زنند - که البته سوء نیّت ندارند، دچار غفلتند - توجّه ندارند که مذاکره با امریکا در هر یک از قضایایى که این دولت در آن براى خودش ایده و منفعتى تعریف کرده است - مثل همین قضیه‌ى افغانستان - هیچ فایده‌اى ندارد. چرا؟ چون او مستکبر است و تسلیم نمى‌شود.
همه‌ى حرف‏هایى را که گفتیم، خداى متعال صد برابر آن را در یک کلمه از آیه‌ى قرآن فرموده است: « فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ»؛  مبادا سست شوید و دعوت به سازش کنید یا دعوت سازش دشمن آشتى ناپذیر را بپذیرید. سازش با انسانهاى خوب، حتى سازش با انسانهایى که با شما کارى ندارند؛ عیبى ندارد. «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ»؛  با همه‌ى کسانى که با شما کارى ندارند و اهل صلح و سلامت و اخوت و برادرى هستند، سازش کنید: اما با کسى که با فلسفه‌ى وجودى و اساس و ایمان شما و با اصل حکومت اسلامى و ولایت الهى مخالف است؛ «تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ»؛ سازش نکنید. حواستان جمع باشد. کدام صحنه‌ى عبرت و درسى بهتر و بیشتر از این مى‌تواند با انسان حرف بزند؟
خوب؛ وظیفة مسؤولان در بحث رابطه و مذاکره روشن شد؛ آیا مردم و نخبگان هم در این راستا وظیفه‏ای دارند؟
این‌که شما مى‌بینید گاهى دشمنان ما - چه دشمنان شناخته شده، مثل مستکبران عالم و قلدرهاى روزگار و چه دشمنان شناخته نشده که خطرشان بیشتر است - چهره‌ى خوب نشان مى‌دهند و مثل مار خوش‌خط و خال به صورت فریبنده به طرف انسان مى‌آیند، اظهار محبت مى‌کنند و مى‌گویند بیایید با هم دست بدهیم، بدانید این یک حمله و تهاجم خصمانه است. حواستان جمع باشد. نباید کینه‌ى دشمن از دلتان خارج شود... نباید کینه‌ى این دشمن از دلتان خارج بشود. اگر احساس کردید که نسبت به این دشمن، در دلتان بغض و کینه کم شد، این یک علامت خطر شخصى براى شماست؛ باید احساس کنید مثل این‌که درجه‌ى ایمان در حال تنزل است. عیناً مثل محبت بندگان خدا که باید روزبه‌روز در دل قوی‏تر و ریشه‌دارتر بشود. اگر به شیطان کینه و دشمنى نورزید، او مى‌آید و راه شما به طرف خدا را سد خواهد کرد. این چیزى است که دیگر قابل جبران نیست. بنابراین... باید آحاد مردم از کوچک و بزرگ، بغض و کینه داشته باشند و آن را به یکدیگر نیز توصیه کنند.  




... خط دیگری که به نظر ما دشمن بر روی او دارد سرمایه‌گذاری می‏کند، منصرف کردن ذهن مردم از دشمنیِ دشمن است... اگر انسان بخواهد ضربه نخورد، باید نقش دشمن را ببیند. یکی از لوازم توجه و ملاحظه برای ضربه نخوردن، دیدن دشمنی است که می‏خواهد به ما ضربه بزند؛ از این ما را نباید غافل کنند. خط اغفالِ بخصوص خواص و نخبگان از تأثیر دشمن، یکی از خطوط القائی و تبلیغاتی دشمن است. حالا طرق مختلفی البته برای این کار دارند. تا کسی بگوید دشمن، می‏گویند: آقا شما همه‌اش به گردن دشمن می‌اندازید! خوب، هست دشمن؛ هست دشمن؛ چرا نمی‌بینیم دشمن را؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی (2/7/1388)

این که گاهى از بعضى زبان‌ها شنیده می‌شود - که درست است - که ما با نظام مسلطِ بر دنیا چالش داریم و مسئله داریم، یک واقعیت است. طبیعت اسلام این است؛ « فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏». این معناى اسلام است. یعنى ایمان باللَّه به تنهایى کافى نیست؛ کفر به طاغوت، مقدمه‏ى صحّت و صداقت و قبولى ایمان باللَّه است. کفر به طاغوت یعنى چه؟ یعنى همین نظام‌هاى سلطه‏ى موجود در دنیا.
رهبر معظم انقلاب اسلامی (21/3/1387)









رمضانعلی رحمتی ::: دوشنبه 88/8/11::: ساعت 2:20 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :22833
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
رمضانعلی رحمتی
میخواهیم بگوییم چرا مرگ بر آمریکا میگوییم؟! چرا رابطه با آمریکا به نفع ما نیست؟! و ...
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<