سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکیم ده خصلت دارد : پارسایی، عدل، فهم، گذشت، نیکی، بیداری، خودنگهداری، تذکر، هشیاری، نیک خویی و میانه روی . [لقمان حکیم]

چرا مرگ بر آمریکا؟

بسم الله الرحمن الرحیم
نه آمریکا «مکه» است؛ نه ژنو «حدیبیه»!
چندی پیش مقاله‏ای به قلم آقای دکتر سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان با عنوان «سیاست خارجی پیامبر (صلی الله علیه و آله)» در پایگاه‏های اطلاع‏رسانی رسمی منتشر شد.  
البته لازم به ذکر است که این مقاله، دیدگاه تازه‏ای از ایشان نیست و گزیده‏ای است از پایان‏نامة دورة کارشناسی ارشد ایشان در دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، با عنوان «سیاست خارجی حضرت رسول(صلوات الله علیه و آله)». جناب آقای دکتر جلیلی رساله دکتری خود را نیز در همین حوزه و با عنوان «اندیشه سیاسی در قرآن» و در خصوص سیاست خارجی اسلام به رشتة تحریر در آورد.  همچنین کتابی از ایشان در همین موضوع، با عنوان «سیاست خارجی پیامبر(ص)» در سال 1374 توسط سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شد که در آن با تفصیل بیشتری به تبیین این نظریه می‏پردازد.
با اندک تأملی بر چینش مطالب و نتیجه‏گیری نویسندة محترم، و همچنین نگاهی به مسؤولیتهای ایشان در بالاترین سطوح وزارت امور خارجه از سال 1368 و دوران دولت سازندگی ـ که به عنوان مثال می‏توان به معاونت «ادارة آمریکا» از سال 76 (یعنی با شروع دولت خاتمی) و همچنین مسؤولیت مهمترین معاونت وزارت امور خارجه یعنی «معاونت اروپا و آمریکا» با شروع دولت نهم اشاره نمود ـ بیم آن می رود که جهت‏گیری‏های اخیر در سیاست خارجی کشور، ریشه در چنین تحلیل‏هایی از تاریخ صدر اسلام، خصوصاً سیرة پرشکوه پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) داشته باشد.
از سوی دیگر، ضعف اسناد و مدارک مورد اتکا در مقاله و فاصله داشتن نگارنده از حوزة استنباط صحیح از منابع قابل اتکای قرآنی، روایی و تاریخی، و تحلیل‏های شخصی و غیرمستند، لزوم نقد منصفانة این مقاله را بر کارشناسان خبره حوزه علمیّه آشکار می‏سازد. امید که این مختصر، زمینة ورود فضلا و صاحب‏نظران گران‏سنگ در این بحث باشد.
توهم «تغییر استراتژیِ» پیامبر(صلی الله علیه و آله) و عدول از اصل قرآنیِ «مبارزه با قدرت‏های استکباری»
در ابتدای این مقاله، ادعای «تغییر استراتژی پیامبر(صلی الله علیه و آله)» در سال ششم هجرت، از «جنگ» به «صلح» مطرح شده و رفتارهای نظامی پیامبر و «تهدیدهای قریش به جنگ از سوی آن حضرت، به عنوان یک تاکتیک ارزنده در جهت استراتژی صلح» تحلیل می‏شود.
تهدیدهای پیامبر نشان گر آن است که اگرچه استراتژی پیامبر برقرای صلح بود اما تهدید به جنگ به عنوان یک تاکتیک ارزنده در جهت استراتژی صلح بکار گرفته شد.  
سپس در تحلیل اقدامات پیامبر در سالهای پس از هجرت می‏نویسد:
در سال ششم هجرت تغییر استراتژی و اتخاذ استراتژی صلح مشاهده می شود.
نویسنده نه تنها در این مقاله، برای تأیید ادعای خود از هیچ یک از منابع تاریخی یا روایی سندی ذکر نمی کند، بلکه در پایان نامه و حتی کتاب خود «سیاست خارجی پیامبر» نیز تنها به تحلیل خود از وقایع تاریخی اکتفا می‏نماید؛ تحلیلی که با مدارک روشن قرآنی و تاریخی در تضاد است.
به‏جاست ابتدا به چند آیه از قرآن که به تصریح تفاسیر بزرگی همچون «المیزان» و «مجمع البیان» به بیانِ دستورالعمل و شیوة برخورد پیامبر(صلی الله علیه و آله) با مستکبرین قریش اختصاص دارد، اشاره شود:
1. وَ قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ * وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرینَ * فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ* وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمینَ.
2. فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ.
3. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقین.
4. وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ
5. أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ * الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ.
این آیات و دهها آیة دیگری که در قرآن کریم به ضرورت مبارزه و جنگ با کفار و مستکبرین قریش می‏پردازد،  باعث شده که علمای روشن‏بین، نه تنها جنگ با کفار قریش را «استراتژی»‏ای در کنار استراتژیِ برقراری صلح ندانند، بلکه مبارزة با قدرت‏های استکباری را «اصلی همیشگی» از اصول حاکم بر سیاست خارجی عنوان نمایند؛ اصلی که تعطیل‏بردار و ناظر به شرایطی خاص نیست و باید تا محو کلیة قدرت‏های استکباری و رفع فتنه از سراسر جهان ادامه یابد؛ چرا که اصلی‏ترین اهداف رسالت، «نفی همة طاغوت‏ها» و «تحقّق توحید» است.
حضرت امام خمینی(قدس سره) در بیانات متعددی به تبیین«اصل بودن» مبارزه با حکومت‏های استکباری در سیاست دینی می پردازد؛
سیره انبیا از صدر عالم تا زمان خاتم همین بوده است که در مقابل این قدرتهایى که ظالم بودند ـ منتها هر کدام در یک محیطى بودند ـ از آنجا شروع کردند. حضرت موسى در یک محیطى بوده از آنجا شروع کردند. لکن مقصد این بوده است که ریشه استکبار را از جهان بِکَنند و مردم را از این ظلمهایى که بر ایشان مى‏شود نجات بدهند. از این جهت، دو طایفه به شما توجه دارند: یک طایفه مستکبرین و سودجوها و طوایفى که به آنها وابسته هستند. آنها را توقع نداشته باشید که با شما صلح بکنند، آنها هم نخواهند صلح کرد. آنها همه‏شان همان برنامه «فرعون» ها را دارند که سر سازش هیچ ندارند و یک دسته هم مستضعفین جامعه هستند که اکثریت و یک اکثریت محروم هستند، این دسته هم با شما هستند.
 جنگهایى که پیغمبر در زمان حیاتشان فرموده‏اند، بعد از اینکه اسباب جنگ فراهم شد برایشان، این جنگها همیشه با زورمندها بوده است؛ با آنها، مثل ابوسفیان و امثال آنها که قدرتمندها بودند، و اینها منافع ملتها را، ملت خودشان را، مى‏خواستند براى خودشان [غارت‏] بکنند؛ و ظلم و ستمکارى و بى‏عدالتى رایج بوده است؛ و جنگهایى که واقع شده، بین مستضعفین بوده و این مردم طبقه سه، این فقرا با این زورمندها و اینهایى که مى‏خواستند حق فقرا را بخورند؛ و لسان قرآن و آیاتى که در باب جنگ ـ جنگ با این مشرکینى که آن وقت داراى قدرت بودند ـ آیاتى که وارد شده است، یکى و دو تا نیست؛ بسیار آیات در [باب‏] جنگ هست و در جدالِ با اینها.
ایشان با بیان علت دشمنی مستکبران با حکومت اسلامی می‏فرماید:
نکتة مهمی که همة ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهان‏خواران تا کی و کجا ما را تحمّل می‏کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همة هویت ما و ارزش‏های معنوی و الهی‏مان نمی‏شناسند و به گفتة قرآن کریم  هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمی‏دارند؛ مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند.
و در پاسخ کسانی که قائل به محدود بودن حیطة استکبارستیزی بودند فرمودند:
«اینهایی که گمان می‏کنند که اسلام نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزی»... درست می‏گویند! قرآن می‏فرماید: «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ»؛  همة بشر را دعوت می کند به مقاتله برای رفع فتنه؛ یعنی«جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم». این غیر از آنی است که ما می‏گوییم؛ ما یک جزء کوچکش را گرفته‏ایم... یعنی باید کسانی که تبعیّت از قرآن می‏کنند، در نظر داشته باشند که باید تا آنجایی که قدرت دارند، ادامه به نبردشان بدهند تا اینکه فتنه از عالم برداشته شود. این، یک رحمتی است برای عالم... برای این که، فتنه در عالم اگر نباشد، همة عالم در آسایش‏اند. اگر چنانچه آنهایی که مستکبر هستند، با جنگ سر جای خودشان بنشینند، این رحمت است بر آن امّتی که آن مستکبر بر او غلبه کرده است.»
حضرت آیت الله سبحانی در کتاب مبانی حکومت اسلامی خود با ذکر روایتی از امام صادق(علیه‏السلام)  به تبیین اقسام جهاد می‏پردازند و در کنار جهاد با نفس و جهاد برای اقامه سنن دینی، در بیان جایگاه جهاد با دشمن مستکبر می فرمایند:
... سوم ـ جهاد با کسانی که دشمنی عمیق با نشر تعالیم اسلام دارند و در صدد آزار و خیانت به مسلمین هستند. همة افراد باید برای رفع موانع نشر اسلام جهاد کنند و اگر در این کار مسامحه و غفلت شود، عذابی دردناک جامعه را احاطه خواهد کرد و مسؤولیت اجرای این امر برعهدة امام وقت جامعه اسلامی است که با بصیرت کامل، وظیفة مردم را معین کند.     
مواظبت از نفوذ اجانب و حفظ استقلال واقعی از هر جهت... از مهمترین وظایف اجتماعی مسلمانان است؛ «فَإِنَّ مُجَاهَدَةَ الْعَدُوِّ فَرْضٌ عَلَى جَمِیعِ الْأُمَّة ِ».
بیانات ارزشمند رهبر معظم انقلاب(مد ظله العالی) در درس خارج معظم له در این خصوص نیز روشنگر راه روشن قرآن در این موضوع است:
مراد از آیات جهاد، تنها جنگ با گروه خاصی که در آن زمان با مؤمنان می‏جنگیدند، نیست؛ بلکه هر یک از این آیات، همان‏گونه که شأن قضیة حقیقیّه است، متصدی بیان حکمی کلی و جاری در هر زمان و مکانی است که موضوع آن محقّق می‏شود... صلح، استثنایی است بر قاعدة جهاد؛ تأملی کوتاه در آیات فراوانِ قرآن و روایات بی‏شمار در باب جهاد، گواه این مطلب است. در اینجا چند آیه را مِن بابِ مثال نقل می‏کنیم:
الف- «الَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً»؛  یعنى کسانى که ایمان آورده‏اند، در راه خدا مى‏جنگند و کسانى که کفر ورزیده‏اند، در راه طاغوت مى‏جنگند؛ پس با اولیاى شیطان بجنگید که نیرنگ شیطان سست است.
ب- «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»؛  یعنى خداوند از مؤمنان جان‏ها و اموالشان را خرید، تا بهشت از آنان باشد، در راه خدا مى‏جنگند، پس مى‏کشند و کشته مى‏شوند.
ج- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»؛  یعنى اى کسانى که ایمان آورده‏اید، با کافرانى که نزدیک شما هستند، بجنگید و باید در شما سختى و درشتى ببینند و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است.
د- «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»  یعنى محمد فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند، بر کافران سخت گیر و میان خویش مهربان هستند.
از تأمل در این نصوص، به قطع درمى‏یابیم که اصل در رفتار با دشمنانِ جنگى، جهاد است. لیکن این اصل استثناءهایى دارد که یکى از آن‏ها مهادنه  است. پیشتر نیز گفتیم که مهادنه مشروط به آن است که در بر دارندة مصلحت مسلمانان باشد.»
می بینیم که بر خلاف آنچه نگارندة مقاله، تصور کرده‏اند، «صلح»، استراتژی‏ای در کنار «جنگ با مستکبرین» نیست؛ بلکه اصل در سیاست خارجی پیامبر و سیاست خارجی نظام اسلامی، مبارزه با قدرتهای استکباری است؛ که البته ممکن است با تشخیص حاکم اسلامی، بنا به مصلحتی و در مقطعی کوتاه، متوقف گردد.
بخش اصلی بحث نویسنده به وقایع صلح حدیبیه اختصاص داشته و کوشیده اند از این واقعة تاریخ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، اصلی همیشگی و قابل اجرا در شرایط فعلی استخراج نمایند؛
تحلیل صلح حدیبیه به عنوان یکی از بارزترین نمونه ها، می تواند شاخص های انتخاب استراتژی صلح و اهمیت آن را آشکار سازد.
لذا لازم است ابتدا مروری اجمالی داشته باشیم بر ماجرای صلح حدیبیه و سپس با مراجعه به منابع معتبر حدیثی و تاریخی، ببینیم که آیا امکان چنین استفاده‏ای وجود دارد یا نه؟




رمضانعلی رحمتی ::: دوشنبه 88/8/11::: ساعت 2:53 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :22834
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
رمضانعلی رحمتی
میخواهیم بگوییم چرا مرگ بر آمریکا میگوییم؟! چرا رابطه با آمریکا به نفع ما نیست؟! و ...
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<